skip to main
|
skip to sidebar
۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه
يادت هست؟(1)
از روی تمام آب های جاری رد شدم
چشمانم را باز كردم
تو را پيدا كردم
شيشه آب معدنيت آنجا بود
آن را خوردم
و آرام گرفتم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
فهرست وبلاگ من
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(14)
◄
مهٔ
(2)
▼
آوریل
(8)
تاريك
دير شد
اردو
صلح
خبری كه در روزنامه بود
درباره شلی
مي خواهم پير شوم
يادت هست؟(1)
◄
مارس
(4)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر